نگاهم جذب و ... از من پا کشیدی!
دلم بردی و ... از من دل بریدی!
دلم ... گیرم نفهمیدی شده خون
به چشمم ... اشک هایم را ندیدی؟!
به ساحل ، خفته روی ماسه هایی!
چه پاکی! چه زلالی! چه رهایی!
ببین دریا به آن وسعت چگونه
به سویت آورد دست گدایی؟!!
یکی با عرض و طول خانه اش خوش
یکی با بستر و جانانه اش خوش!
به دور از این هیاهو ، مثل ( آبی ) -
یکی هم با خود دیوانه اش خوش!
زمستان بود و بیرون برف می زد
گلم تب داشت با خود حرف می زد
شکایت از قضا من داشتم ، باد -
چرا با قاشقش بر ظرف می زد؟!
صـــدای نالـــه ات برده تــــوانم
چه ات آیا شده؟! دردت به جانم
به قرآن اژدها هم باشد ، امشب
تبـــت را بر سر جا می نشانم!!
تو یک دشت بزرگ سبز پونه
میان خوب و خوبی ها نمونه
تعجب می کنم با این بزرگی
نشستی در دل تنگم چگونه؟!
- گلی در برف و باد دی نشیند -
گلم! مثل تو با من کی نشیند؟!
میان خنـده های شــاد نــوروز
اگر باشد گلی ، با وی نشیند!
گل نامهربانم مهربان شد
مرا آغوش بازش آشیان شد
ندیده روی آرامش ، نسیمی
نسیمی آمد و فصل خزان شد
تو که از مهر دنیا کنده باشی
تو که از عشق حق آکنده باشی
- قیامت مرده مرده زنده گردند -
الهی تا قیامت زنده باشی!
ببین بی آشنا ، بی یارم ای گل!
ببین بی یار و بی غمخوارم ای گل!
ببخش از شاخه می برّم تو را من
مگر با تو بگیرد کارم ای گل!