نمی بینی مرا در آتشم گل!
بیا آبــی بزن بر آتشم گل!
بیا آبـــم بزن ؛ اما مواظب -
نسوزی خود که یکسر آتشم گل!
کنار جاده بر راهت نشینم
تو را قسمت مگر گردد ببینم!
دلم را ناامیدی کرده تسخیر
امید از باغ چشمانت بچینم!
نه بر گریه ، که بر خون هم بخندند!
به چه قانون؟! ... به قانون هم بخندند!
به من شک هست ؛ مجنون زنده گردد
به عشق پاک مجنون هم بخندند!!
کسی یار کسی جز سایه اش نیست!
کسی فکر در و همسایه اش نیست!
پیاز شهر و ده را می کنم پوست
جز اشک و سوز ، لایه لایه اش نیست!
کدام از ما به دل سوزی ندارد؟!
از اشک و خون، شب و روزی ندارد؟!
نیاید کاری از دستانت ، آبی!
مجنگ ، این جنگ پیروزی ندارد!!
تن من! از بد دنیا جدا باش!
تن من! غرق خوبی و صفا باش!
خدا از روح خود در تو دمیده!
تن من! لایق روح خدا باش!!
دلم ، راضیش بایستی بسازم
یکی چون خویش ، بایستی بسازم!
نصیبش وقتی از آینده هیچ است
از او درویش بایستی بسازم!!
فکر نکنی هویجم
سؤال بپرسی گیجم
هویج نه و خرگوشم
من خرگوش باهوشم
__________________________________
غصه اومد فوتش کن
مثل یه توپ شوتش کن
تو می تونی شاد باشی
از غصه آزاد باشی
___________________________________
کی از همه بهتره؟!
فوری بگو: مادره!
یادت بمونه بابا
از اون مهم تر خدا
__________________________________
دست و پاهات کثیفن
تشنه ی آب و لیفن!
...
همه حتی طرف زنش می گفتند :
بچه به باباش رفته !!
می خندیدند ؛ اما مرد خودش خودشو می خورد !!
زنش هم نمی دونست اون عقیمه !!
تو جنی یا پری یا انس یا حور؟!
شبح می بینمت اینجا از این دور!
تو هر چه هستی از چشمان « آبی »
ندیده می روی با سرعت نـــور!!