من و سماور!
- دوشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۳، ۰۴:۲۰ ب.ظ
شیطونکم شیطونک همه ش میگم که: خاموش
نـــدادم و نمــی دم به حرف هیچ کسی گوش
*
« غروب شده شیطونک! سمـــاور و روشــن کن
الان بابات می رسه یه کم ، کمک به من کن! »
مــن ولــی با مامانـــم قهرم و ... تا ستــاره
همه ش میگه کار دارم او منــو دوست نداره!
قل قل قل می جوشه خونـه پر از صــدا شد
بخــار دراومد از اون سمـــاور ، اژدها شد!!
مامـان میگه : « عزیــزم! تــو مثل این سمــاور
هی با خودت میجوشی یه کم طاقــت بیــاور
برای یک بار شده حرف مامانو گوش کن
آب تنت تمــوم شد سماور و خاموش کن! »