آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

هر تولدی را مرگی ست!
و فاصله ی تولد تا مرگ، فرصتی ست برای اندیشیدن و به کار بستن!
باشد که رستگار شویم!

پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۲۲۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

توان


شب و روزی به غایت تار دارم

تن و جانی ز غم سرشار دارم

توان ایستادن بی عزیزان

نمی دانستم این مقدار دارم!!

عازم


نمی دانستی عازم بر کجایم

به من گفتی : برو ، من هم می آیم!

و می دانستی هر جایی پس از تو

نشان مرگ دارد لحظه هایم!

پرستو

سرمست


چنان سرمست می خوانَـــد پرنده

که گویی غــم نمی دانـــــد پرنده

از این لانه ، از این دانه ، از این جفت

بگــو : چیــزی نمی مانـــد ، پرنـــده!

مرداب


به صدها بند در بندند مردم

به جای گریه ، می خندند مردم!

اگر خود را رها از خود نسازند

در این مرداب می گندند مردم!

حجکم مقبول!


وقت رفتن با چمدون پر رفت:

پسته ی کیلویی فلان!

زعفرون مثقالی بهمان!

وقت برگشتن هم با چمدون پر برگشت:

ساعت مچی چه قیمتی!

پارچه قواره ای چفدر!

یکی گفت: حاجی! حجت قبول!

گفت: قبول حق!

گفتم: حج کیلویی چند؟!!!

مرد


شبی از عشق یارت می کنی تب

شبی انکار عشقت بر سر لب

بیا دل! مرد و مردانه به میدان

بیا تکلیف خود روشن کن امشب!

افکار


چه افکار درازی در سر من

       شده افکار پوچم باور من

که دیدم راه می کوبد بیاید

      برای دیدن من ، دلبـر من

بدبختی


کسی شب های تار من ندارد

شب من نقطه ی روشن ندارد!

به چه زل می زنی؟ لبخند عابر!

برو ، بدبـــختی ام دیدن ندارد!

سرپوش


تنم با خاک هم آغوش ، بهتر

به روی عیب ها سرپوش ، بهتر

نصیب دوستانم دود و سرفه

چراغ عمر من خاموش بهتر!