آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

هر تولدی را مرگی ست!
و فاصله ی تولد تا مرگ، فرصتی ست برای اندیشیدن و به کار بستن!
باشد که رستگار شویم!

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۲۲۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

کفتار


شدم رسوا ، شدم بیزار مردم

                 شدم فحش در و دیوار مردم!

زبان مردمان باز است بر من

                شنیده بوی خون ، کفتار مردم!!

پیاده


تک و تنها ، زدی بر خاک جاده

بـــرو  این جاده ، این پای پیاده!

به جایی کی رسی اما ، به راهی

که در هر گـام کــوهی ایستاده؟!

آئینه


تــو را با ســـوز قلبم ، ســــاز یــابم!

تـــو را ، هــم راز و هــم آواز یــابم

تو چون آئینه هستی - صاف و صادق -

کمک کن تا خــودم را باز یــابم!

اشک

تاج


صدایت می کنم ... فریاد گردی!

نگاهت می کنم ... در باد گردی!

تو را تاج سرم خواهم ، ولی تو

به فرقــم تیشه ی فرهاد گردی!

کوچ


تو کوچـــیدی چو گـــــــل از دامن من

مخواه این غصه ، این خون خوردن من!

دو گام از سوی من ، یک گام از تو!

نرو ، سهم تو هــــم بر گردن من!!

افلاک


سری کامروز بر افلاک می خورد!

کی از سرچشمه های پاک می خورد؟!

به راه افتاده تخمی بود وقتی

به زیر پای مردم خاک می خورد!!


چشم تو

در و همسایه


در و همسایه ، سر کندند از من!

جدا کردند بند از بند ، از من

تمام استخوان هایم جویدند!

بگو دیگر چه می خواهند از من؟!

حقیقت


شبی ، همتای ماهی بین مردم

شبی ، شام سیاهی بین مردم

به دنبال چه ای؟! وقتی ندارد

حقیقت جایگاهی بین مردم!!