می رفت که روی هم پلاسیده شوند !
از صفحه ی روزگار برچیده شوند !
« عشق تو » بهانه دست نااهلان داد !
از چشم تو گفتند که خود دیده شوند !!!
غم ها همه روی هم تلنبار شدند
دادند به هم دست و به هم یار شدند
ماندند که تو به من بگویی : « برگرد »
آن گاه به روی سرم آوار شدند !!