آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

هر تولدی را مرگی ست!
و فاصله ی تولد تا مرگ، فرصتی ست برای اندیشیدن و به کار بستن!
باشد که رستگار شویم!

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۲۷۱ مطلب با موضوع «از مجموعه ی منتشر شده ی هزار و یک دو بیتی(0=1-2)» ثبت شده است

سرمست


چنان سرمست می خوانَـــد پرنده

که گویی غــم نمی دانـــــد پرنده

از این لانه ، از این دانه ، از این جفت

بگــو : چیــزی نمی مانـــد ، پرنـــده!

مرداب


به صدها بند در بندند مردم

به جای گریه ، می خندند مردم!

اگر خود را رها از خود نسازند

در این مرداب می گندند مردم!

مرد


شبی از عشق یارت می کنی تب

شبی انکار عشقت بر سر لب

بیا دل! مرد و مردانه به میدان

بیا تکلیف خود روشن کن امشب!

افکار


چه افکار درازی در سر من

       شده افکار پوچم باور من

که دیدم راه می کوبد بیاید

      برای دیدن من ، دلبـر من

بدبختی


کسی شب های تار من ندارد

شب من نقطه ی روشن ندارد!

به چه زل می زنی؟ لبخند عابر!

برو ، بدبـــختی ام دیدن ندارد!

سرپوش


تنم با خاک هم آغوش ، بهتر

به روی عیب ها سرپوش ، بهتر

نصیب دوستانم دود و سرفه

چراغ عمر من خاموش بهتر!

خجالت


اگر من از تو دوری می گزینم

نه تو بـــد باشی و من بهترینم

بدی کردم به جای خوبی تـــو

خجالت می کشم رویت ببینم!!

صفای تو


تو را وقتی که می بینم به خنده

دلم پر می کشـــد مثل پرنده!

صفـای باغ لـــب هایت بگردم!

که می گردد در آنجا مرده، زنده

سوگند


اگر خواهی به چشمم اشک سر باش

اگر خواهی به قلبم نوحه گر باش

تو هر چه دوست داری باش ؛ تنها

تو را سوگند با من همسفر باش!

عنان


دلی بود از تن مستم بدر رفت

شکاف سینه را بستم ، بدر رفت

از این پس روی آسایش نبینم

عنان کار از دستم بدر رفت!