متاع شهر ها غم می فروشند
بهانه دست آدم می فروشند!
غم من ، با غم تو ، با غم او
نشسته ناز بر هم می فروشند!!
تو را در سینه ها ، کم رنگ دیدم
به جای تو ، دلی از سنگ دیدم!
زن و مرد خلایق را پس از تو
به سنگ سینه ها در جنگ دیدم!!
دو مرغ عشق ، یک جفتِ کبوتر
الهی که از این هم مهربان تر!
به پیش چشم من ، تو بهترینی!
به پیش چشم تو ، من از تو بهتر!
لب و ابرو و چشمانت قشنگ است!
قسم بر جسم تو ، جانت قشنگ است!
تو مثل سعدی شیـــــراز هستی ...
که بوستان و گلستانت قشنگ است!
دلی بر غصه ها پر صبر دارم
اگر صبرم بخشکد ؛ ابر دارم!
اگر ابرم بخشکد توی چشمم
به زیر خاک پایم قبر دارم!!
شدم رسوا ، شدم بیزار مردم
شدم فحش در و دیوار مردم!
زبان مردمان باز است بر من
شنیده بوی خون ، کفتار مردم!!
تک و تنها ، زدی بر خاک جاده
بـــرو این جاده ، این پای پیاده!
به جایی کی رسی اما ، به راهی
که در هر گـام کــوهی ایستاده؟!
تــو را با ســـوز قلبم ، ســــاز یــابم!
تـــو را ، هــم راز و هــم آواز یــابم
تو چون آئینه هستی - صاف و صادق -
کمک کن تا خــودم را باز یــابم!