شدم ماهی ... ولی دریا نفهمید!
شدم پروانه و ... صحرا نفهمید!
هنوزم یار می خواند به عشقم
دلم معنای عشقش را نفهمید!!
من از معشوق و عاشق ، شِکوه دارم
چنان سابق ، ز لاحق شکوه دارم!
اگر روزی ببینم من تو را ، عشق!
به تعداد خلایق ، شکوه دارم!
بیا از عشق ، گیرا باش امشب
پیامــم را پذیــرا باش امشب
اگر پروانه ، بی پروای مطلق
اگر شمعی نمیرا باش امشب!
کسی گرد وجود من نگردید!
شریک دیر و زود من ، نگردید!
اگر می سوزم و شمعم، چه جور است
که یک پروانه دود من نگردید؟!
یه گنجشک پیر پیر و افتاده
زندگی می کرد یه گوشه ی ده
خانم گنجشکه با این همه درد
یکّــه و تنـها زندگی می کرد
آخه حیوونی بچه ای نداشت
از دار دنیــا جوجه ای نداشت
عوضش ولی مــرغ پـر طلـا
جوجه می آورد ده تا و بیست تا
جیک و جیک و جیک جوجه های او
گاهی به این سو گاهی به اون سو
*
تا اینکه یه روز یکی از اونـــا
از بقیه شون می افته جدا
گنجشکه میگه: خوشگل خودم!
بیا تا راهــو نشونــت بدم
اونو می بره این ور و اون ور
براش می گیره دونه های تر
میگه: عزیزم! چه خوش زبونی
دلم وا میشه وقتی می خونی!
با دیدن تو خیلی بهترم
منو میندازی یاد پســرم
پسر شیطون پاره آتیشم
چند وقتی میشه رفته از پیشم
او هم مث تو پرِ سیا داشت
چاق و تپلی نوک طلا داشت
ناز و مهربون ماه آسمون
یه خال سیاه روی بال اون
*
نکنه خودت پسرم باشی؟!
پسرِ از گل - بهترم باشی؟!
آره خودتی پسر منی
آره پسرم! آره مامانی!
این همه مدت تو کجا بودی؟!
چرا این همه بی وفا بودی؟!
نمی گی مامان - دلش می گیره؟!
از دوری تو یه وقت می میره؟!
*
جوجه کوچولو مرد سخنه
میگه که : مرغه - مامان منه
بابای خوبم آقا خروسه
همون که دمش مثل عروسه!
*
خانم گنجشکه میگه: کوچولو!
خروس چی میگه؟ قوقولی قوقو
مرغ پا کوتا قد قدا قدا
چه ربطی داره مرغه به شما؟!
اما مثل تو گنجشک کوچیک
همش میکنه جیک جیک و جیک جیک
ما مثل همیم مثل همدیگه
نه مرغ و خروس نه چیز دیگه!
*
جوجه کوچولو باورش میشه
گنجشکه دیگه مادرش میشه!
با هم میشینن با هم پا میشن
با هم میخورن با هم می خوابن
*
تا یه روزی که مثل گنجشکا
جوجه می پره از جایی بالا!
زمین می خوره بد میشه حالش
هی خون میچکه از پر و بالش
خانم گنجشکه بال و پر زنون
از کار خودش شده پشیمون
فهمیده چیزی عوض نمیشه
پشه هیچ وقتی مگس نمیشه
*
میگه: ببخشید! جیک و جیک و جیک
اشتبــا کــرده گنجشک کوچیک
پسر گلــم! تو یه خروسی
قشنگ و زیبا مثل عروسی
دیدی می خواستم گل ناخوشم!
با خودخواهی ام تو رو بکشم؟!
*
جوجه میخونه قوقو قوقوقو
مامان گنجشکه! این حرفو نگو
تو با این کارت مثل استادی
درسای خوبی یاد ما دادی!
باید که با هم مهربون باشیم
اگه غریبی ... فکر اون باشیم!
مثل قاصدک که پر میگیره
از حال همه خبر می گیره
باید که ما هم خبر بگیریم
هوای تو رو بهتر بگیریم
*
دیگه جوجه ها دونه به دونه
نمی ذارن او تنها بمونه
خانم گنجشکه الحمد للله
حالا دیگه نیست یکه و تنها
به جای یکی ده پسر داره
ده تا پرستار بالا سر داره!
از وقتی دردهاشو به شعر می گفت ،
حالش بهتر شده بود!
اما از وقتی شعرهاشو به مردم گفت ،
دوباره افسرده شد!!
تو اون باد و سرما ، همه از قطع ناگهانی گاز شاکی بودند!
جز پیرزنی ...
که از دور برا سلامتی بچه هاش دعا کرده بود!
آن شب ، از شدت باد لوله ی بخاریی از جا کنده شده بود!!
می گفت:
هر آدمی که باشم ...
به هیچ وجه من الوجوه اهل تکبر نیستم!!
سفارش سنگ گرانیت داد که نمای خونه شو بسازه!
فردا زنگ زدند که به اندازه ی یک قبر کافیه!!
نتونسته بود بلیط تهیه کنه.
تو واحد از دور و بری ها درخواست بلیط می کرد.
بعضی به علامت منفی سرشونو تکون می دادند بعضی به زبون عذر می خواستند.
ناامیدانه پولشو که داخل می گذاشت ، دستش به بسته ی بلیطی گوشه ی جیبش خورد!
یکی را کند ، و بقیه را به دور و بری ها می داد!
کسی نتونست نگیره اما سرخی صورت ، سیاهشان کرده بود!