دیشب دلم شکست!
نیلوفری که پای درختی قوی و مست
واهی ، به انتظار محبت دخیل بست!
تا در پناه او
محفوظ ماند، از ستم باد بدپرست
از حمله ی تگرگ
از وحشت گسست
اما ... نمانده است!
*
نیلوفر دلم در پای آن درخت
این گونه بود رست!
*
کو نور آفتاب؟!
کو نور ماهتاب؟!
بگرفته راه نور به من
با هزار دست!!
*
کو سفره ی غذا؟!
کو جویه های آب؟!
تنها برای خویش بخواهد
هر آنچه هست!
او ، او ... بلند پست!
*
صبح است ، صبح زود
چک چک صدای اشک!
انگار بهترم ...
سوزم فرو نشست!