دلی از عشـق تـو سرشار دارم
سـری پـر از هـوای یـار دارم
کسی با مـن نمی جوشد، نجوشـد
من از این ناکسان بیزار دارم!
و از تو بگذرم روزی اگر من
نگاهی افتد از سوی تو بر من
چو آن تخمی که آبش داده باشند
شکوفا می شود عشق تو در من!
غم بود و نبودم باشی ای عشق!
پر و بال صعودم باشی ای عشق!
تو را نوشیدم امشب بی محابا
گوارای وجودم باشی ای عشق!
دلم در سینه ی من زار می زد!
مرتب بر در و دیوار می زد
دلم معتاد تریاک لبت بود!
نبودی و خودش را دار می زد!!
ای خود شده از عشق گرفتار رضا!
ای زینــب سربلنــد دربــار رضــا!
یا حضرت معصومه! مدد کن برسم
بر ره زده ام به عشق دیدار رضا!
در گورستان ، طعم پدر بزرگ می دهد توت!
خدا رحمتی چه شیرینیی دارد!
کاش بماند درخت!
تا بنوشانم خود را به نواده ها!!
الله! رهانیده ز دامم گردان
بر لشکر ابلیس حرامم گردان!
مؤمن کن و متقی کن و بعد از آن
بر زمره ی متقین امامم گردان!!
غم ... رُفته و دور می کنی ؛ کورم من
دل ... خانه ی نور می کنی ؛ کورم من
بر دسـت و لـب منـتظـرانت آقـــا!
هر جمـعه ظهـور می کنی ؛ کـورم من
بوسم ز روی عشق سراسر ضریح تو
دارایی ام دلی ؛ فکنم در ضریح تو
مردم نیاز خویش به نخ بسته می روند
من خویش را گره زده ام بر ضریح تو!!
جوانی صرف شعر و نای و نی شد
بهــار عمـــر من بیهوده طی شد!
نفهمیــدم ز بس ســرگــــرم بودم
تمام - این فرصت یک بار - کی شد؟!