آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

هر تولدی را مرگی ست!
و فاصله ی تولد تا مرگ، فرصتی ست برای اندیشیدن و به کار بستن!
باشد که رستگار شویم!

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۴۷۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شورگشتی» ثبت شده است

ای عشق

ماه


خوش آن زمانه ای که نگردی، نگاه من!

تا چند ناظر غم و دردی؟! نگــــاه من!

شب ... آشنا زنِ بی سر پناه و تـــو

فکری به حال ماه نکردی! نگاه من!

باغ ستاره


ستاره ها اون بالا     چقد قشنگ و نازید!

پرید از عطر اذون        رنگ گل نمازید!

 

توی شبای تیره        وقت غروب خورشید

مثل یه دونه الماس     اومده می درخشید

 

ستاره ها! کی میشه    همقد بابا بشم؟

دستامو بالا کنم          با شما همرا بشم!

فرصت


هیولای شب آمد روز را خورد!

هزاران فرصت کم سوز را خورد!

برو تسکین فردا کن ، که امروز

نباید حسرت دیروز را خورد!

برچسب


میان سینه اش ، دل می زند یار

چو موجی ، سر به ساحل می زند یار

خودش دیوانه تر از یار لیلی ست!

به من برچسب باطل می زند یار

اطاق


تک و تنها ، تن رنجور ( آبی )

درون بستر بی نور ( آبی )

فقط مانده که سقف از جا بریزد!

اطاق خانه گردد گور ( آبی )!!

من و طاهر


من و طاهر1 کس و کاری نداریم

رفیقی، مونسی، یاری نداریم

من و طاهر دو تا ابر بهاری

که می باریم و آزاری نداریم!!

1- بابا طاهر عریان

پروانه

دلگرمی


مرا یک جای این صف جا ندادند

مرا دل گرمـــــی از دنیا ندادند!

من از دنیا فقط یک چیز آن را

تو را می خواستم، اما ... ندادند!

دل من


تـــن مردم که زرق و برق دارد

تن از دل،  بُعد غرب و شرق دارد!

گلم! در سایه ی دیــوار من باش

دل مــــن با بقیـــه فرق دارد!!