من و مامان و بابا دوباره جمعمون جمع
شب شده و دوباره ما پروانه ، بابا شمع
میگه عزیزم! امروز بگو چی یاد گرفتی؟!
که بوی کیف و دفتر بوی سواد گرفتی؟!
مــؤدّب و مـــرتّب نشسته بر دو زانو
- مامان کجاست؟ کنارم بابا کجاست؟ روبرو -
لبامو می کنم تر با آب مهربــونی
براش قرآن می خونم « کتاب مهربونی »