دلی بر غصه ها پر صبر دارم
اگر صبرم بخشکد ؛ ابر دارم!
اگر ابرم بخشکد توی چشمم
به زیر خاک پایم قبر دارم!!
شدم رسوا ، شدم بیزار مردم
شدم فحش در و دیوار مردم!
زبان مردمان باز است بر من
شنیده بوی خون ، کفتار مردم!!
تک و تنها ، زدی بر خاک جاده
بـــرو این جاده ، این پای پیاده!
به جایی کی رسی اما ، به راهی
که در هر گـام کــوهی ایستاده؟!
تــو را با ســـوز قلبم ، ســــاز یــابم!
تـــو را ، هــم راز و هــم آواز یــابم
تو چون آئینه هستی - صاف و صادق -
کمک کن تا خــودم را باز یــابم!
صدایت می کنم ... فریاد گردی!
نگاهت می کنم ... در باد گردی!
تو را تاج سرم خواهم ، ولی تو
به فرقــم تیشه ی فرهاد گردی!
تو کوچـــیدی چو گـــــــل از دامن من
مخواه این غصه ، این خون خوردن من!
دو گام از سوی من ، یک گام از تو!
نرو ، سهم تو هــــم بر گردن من!!
سری کامروز بر افلاک می خورد!
کی از سرچشمه های پاک می خورد؟!
به راه افتاده تخمی بود وقتی
به زیر پای مردم خاک می خورد!!
در و همسایه ، سر کندند از من!
جدا کردند بند از بند ، از من
تمام استخوان هایم جویدند!
بگو دیگر چه می خواهند از من؟!