آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

هر تولدی را مرگی ست!
و فاصله ی تولد تا مرگ، فرصتی ست برای اندیشیدن و به کار بستن!
باشد که رستگار شویم!

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

خزان زودرس


حیف؛ یارب! آشنائی های پیش

می شوند آلوده ی حرف گزاف

هر کدام از بهر حذف یکدگر

می کشد شمشیر تهمت از غلاف

زخم بر حیثیّت خود می زنند!

آه از جنگ و جدال و اختلاف!

 

آی انسان! این دو روز زندگی

فرصت یک بار خندانیدن است

از گلستان وفا با دست مهر

شاخه ای گل بهر یاران چیدن است

خلقت دست و زبان و پای تو

خاطر دل ها به دست آوردن است!

 

دست اگر بر نفس سرکش می رسد

پند من چون حلقه در گوشش نما

یاد کن از خاطرات خنده ها

هر چه بد دیدی فراموشش نما

آتش دعوا اگر شد شعله ور

ز اب روی خویش خاموشش نما!

 

می توان برگشت از دین جفا

باز آئین محبت پیشه ساخت

می توان با دستمال آشتی

قلب را شفاف تر از شیشه ساخت

می توان در جنگل ناراحتی

از سر و دست اراده، تیشه ساخت!

 

ای لجوج! ای غافل! ای انسان سرد!

از سرشک شعر آبی شرم کن

نرم شو همچون پر پروانه ها!

خشم را در زیر پاها نرم کن!

خود بیا کانون سرد خانه را

باز با دست محبت گرم کن

 

تا به کی گویی چنین بود و چنان؟

بعد از این با وسعت آینده باش!

غصه ی دل را که پایانیش نیست!

پس بیا خوشحال تر از خنده باش!

چند سالی با گذشت هم گذشت!

بعد از این هم با تفاهم زنده باش!

  • محمد * شـــــــــورگشتی *

آبی

الف ب

خزان

شعر

شورگشتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی