آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

هر تولدی را مرگی ست!
و فاصله ی تولد تا مرگ، فرصتی ست برای اندیشیدن و به کار بستن!
باشد که رستگار شویم!

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۴۷۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آبی» ثبت شده است

چرخ


به تاریکیّ شب امّید آورد

زمین ، چرخی زد و خورشید آورد!

میان روز روشن ، چرخ دیگر

شب تاریک از تبعید آورد!!

من و تو


تو دشمن باش ؛ دشمن با تو باشم

تو گرزِ آهن ، آهن با تو باشم!

تو یک جو ، من به قدر کوه البرز

تو با من باش - تا من با تو باشم!

سنگ


نشسته بین ما ، دیوار سنگی

از این در بگذرم ، دربار سنگی

اگر بر فرض از آن هم گذشتم

ببینم یار را هم یار سنگی!!

سلطان


که ای؟! رنگین ، به رنگ خواب قوها!

که ای؟! شیرین ، به طعم آرزوها!

که ای؟! خوش بو ، چو گل های بهاری

که ای؟! سلطان طعم و رنگ و بوها!!

تقلا


همه دستی ، همه پایی ، به مردن

همه شور تقلّایی ، به مردن

پس از یک عمر ، بودن در کسالت

چفدر ای دوست! زیبایی به مردن!!

شهر خورشید


مداد کوچک مشکی : تفنگم

قطار واژه ها ، تیر و فشنگم

به عشق مردمان شهر خورشید

روم با دیو زشت شب بجنگم!!

بی خوابی


نباشی ... از عتب خوابم نگیرد

ز دوری تو شب خوابم نگیرد

تو هم پیشم که باشی باز تا صبح

ز گرمای طلب خوابم نگیرد!

فلک


به دنیا ، گل برای مردن آمد

دل من هم برای شیون آمد!

فلک در روز شادی فکر من نه

شبان غصه یادش از من آمد!

درگاه الهی


اگر امروز طی شد ، امشبم هست!

اگر امشب نشد ، فردا شبم هست!

اگر فردا و فردا شب نشد ، باز

به درگاه الهی مطلبم هست!!

عشق تو


 زدم عشق تو را ، بر سنگ سینه!

 نفس در جنگ شد - در جنگ سینه!

 غم عشق تو دریا بود و دریا -

 نمی گنجد به تُنگ تَنگ سینه!!