آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

هر تولدی را مرگی ست!
و فاصله ی تولد تا مرگ، فرصتی ست برای اندیشیدن و به کار بستن!
باشد که رستگار شویم!

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۴۷۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آبی» ثبت شده است

نارفیقان


رفیقانم الهی! مرده بودند

که یک عمرم به یغما برده بودند

مرا قبل از سپاه وحشی گور

رفیقان زنده زنده خورده بودند!!

بوسه


تـــو توی آسمان ، من بر زمینم

               چطوری بوسه از رویت بچینم؟!

مگر شب های مهتابی از این دور

              تو را در برکه ی چشمم ببینم!!

بت


تو شیرین حبه های قند بودی!

همان جوری که می گفتند بودی!

گل و خورشید و مهتاب و فرشته

بتی با این همه پسوند بودی!!

غربت


به غربت مردم و یادم نکردی

تو یادم کردی ... آبادم نکردی!

تو می گفتی: غریبی قاتل توست!

چرا از غربت آزادم نکردی؟!!

اندوخته

در های بهشت


تنها نه نگاه و گفتگویم بستــــــــــند

بر روی تـــــــــــــــــو ، راه آرزویم بستــــــــــــند!

کافر که نبــــــــــودم ؛ از چـــه پس این مـــــــــــــردم

درهای بهشت را به رویم بستند؟!!

بی نهایت


در چشم تو ، پاکی و صفا برپا بود

در چشم تو ، شور و شوق صد دریا بود

در وسعــت بی نهـایتت آخر سر

من ، گم شدنم از ابتدا پیدا بود!!

آخرین ستاره


ای آخرین ستاره! مرا هم نظاره کن

یا لا اقل به نیت من استخاره کن

پشت غبار نه ؛ که مرا هیبت نخست

نگذاشت عارفانه ، نگاهی دوباره کن!

خورشید نیست، ماه نیست، کوره راه هست

ای آخرین ستاره! غمم را شماره کن

بیچاره من ، که تیره ترم از شبان تار

در من نفس بزن ، غم بیچاره چاره کن

ما کافر و همیشه همین جور بوده ایم!

یعنی اذان به لهجه ی خود ، بر مناره کن!

قصه ی منظوم: خرگوشه فکر نمی کرد

یکی بود ، یکی نبود

توی یک جنگل دور

پشت دریای بلور

اونجایی که هر جوره حیوونی بود - مهربون ، نامهربون -

گرم زندگی بودند ، دو تا خرگوش جوون!

اون ورا میدونی بود ؛ خرگوشا می خوندن و جست می زدن...

حیونای دیگه هم دست می زدن!

خرگوشا جوون بودن

خرگوشا محبوب این و اون بودن!

می کشیدن همه هورا براشون

گل می چیدن ...


فریبا


فریبا ، روی زیبای شما بود

گناه چشم من پای شما بود!

اگر می شد چه می شد؟! روی دنیا

فقط جای من و جای شما بود!!