چون سیل خروشانیم ؛ چون سیلی طوفانیم
هر خار و خسی باشد ، می رانی و می رانیم
یک مشت گره کرده ، گویای توان ماست
این پتک که له کرده ، هر خصم گران جانیم!
کس خون شهیدان را پامال نخواهد دید!
یا عهد نمی بندیم ، یا بسته و می مانیم!
در عشق نمی شاید جز مرد خطر بودن
ما بزدل ترسو را از خویش نمی دانیم!
ای خصم! بترس از ما ، ای بید! بلرز از ما
نگرفته ای درس از ما ، ما بر سرِ میدانیم
تکرار ره رفته ، آبی ست که می نوشند
تا حکم ولی آید ، یک دشت شهیدانیم!
بر دیده ی شب پرها چون خواب پریشانی
استاده چنان کوهی بر قله ی ایمانیم!
هر دفعه که می گفتیم : از پای نمی افتیم
می دیدم و می دیدیم بر گرده ی شیطانیم
ایــــران عزیز من! همـــواره بمان ایمــــــن
ما غیرت شمشیریم ، ما غرش شیرانیم!
بنفش و آبی و زرد و سفیدم
به رنگارنگی ات اما ندیده م!
تو باغی سبز ، و من پروانه ای شاد
که از این گل به آن گل می پریدم!!
تو را هر قدر می کردم نظاره
دلم می گفت با چشمم : دوباره!
زمین گیرت شدم ، اما دلم را
دلم را با تو بردم تا ستاره!!
به گلپوشی که بر تن کرده باشی
بدین شمعی که روشن کرده باشی
عبـــورت اتفـــاقی بر من افتاد!
تو حاشا یادی از من کرده باشی!
به قدر مردم اینجا بی وفا بود!
حساب یارم از مردم جدا بود!!
گل و خورشید و مهتاب و فرشته
عزیزم مظهر لطف خدا بود!
نبینم از مسلمان ، گبر بهتر!
از آهو ، شیر و گرگ و ببر بهتر!
اگر دیدم ، به بالای سر ما -
به جای سقف ، سنگ قبر بهتر!!
بیا ... در موجی از سرما اسیرم!
بیا ... تا دست گرمت را بگیرم!
بیا ... اما میا ، دیر است انگار
گمانم تا تو بر گردی بمیرم!!
بزن بر عشق ، لبخندی دوباره
تو با لبخند : ماهی با ستاره!
بزن لبخند ، تا افتد ببینی -
نفـس های شــب من در شمـاره!
آن چیز که در دلم نشسته عشق است
از غیر خودش مرا گسسته ، عشق است
سر تا به قدم نیازمندم ؟؟؟! این نیست!
آنی که مرا به یار بسته ... عشق است!
بر هر کس و ناکس ، عرض ذلت کردم!
رو کـــرده گدایـــی محبــــت کردم!
سرسختی تــــو بـــود مقصــــر ؛ عمــری
خواهش ز من ، از تو نه که عادت کردم!!