درختی تو ، نگاهت میوه هایش!
پر از شور چکاوک لابلایش!!
درختی تو ، که در یک گوشه ی راه
نشسته شاعری غمگین به پایش!!
به پای ساحلی پهلو گرفتیم
به خلق و خوی خوبش خو گرفتیم
ولی از شور دریا دور ، دیری ست!
به دور از شور دریا بو گرفتیم!!
بهار و بی بهاری از تو دارم!
قرار و بی قراری از تو دارم!
دلم ، زخم عمیقی بر تن من!
دلم را یادگاری از تو دارم!
مگر کورم که نورت را نبینم؟!
کنار خود عبورت را نبینم؟!
ظهورت را چگونه خواهم از تو؟!
که جز فیض حضورت را نبینم!!
خلایق بس که خود سختند و سفتند
از اشـــک صورت ما در شگفتند!
من و تو جانمان پیوند هم بود!
تو را از من نباید می گرفتند!!
می خواست بگه بزرگ شده!
از بوته های نیمه خشک گوجه ، ساقه ای رو درآورد
و شروع کرد به کشیدن!
دود سیاه و غلیظ
مثل یک مجروح شیمیایی ، به سرفه ش انداخت!
هر که اونو می دید ، می گفت:
بچه شدی؟!!
پسرک روستایی بیشتر از گلوش دلش می سوخت!
تو ترک پناه چه کسی را کردی؟!
آزرده ، نگاه چه کسی را کردی؟!
اصلا کمی و زیادی اش مطرح نیست!
« الله » گناه چه کسی را کردی؟!!
همدگر را چو که پیدا کردیم
دو سرِ عشق مهیا کردیم!
خنده و عشوه ی تو دیدن داشت!
حالت نشئه ی تو دیدن داشت!
برق چشمان تو را می دیدم!
خواهش جان تو را می دیدم!
عسل نسیه چشیدیم چقدر!
طرح آینده کشیدیم چقدر!
ما مگر قول ندادیم به هم؟!
...
روزی سرِ تصاحب من اختلاف بود!
بسیار اشتیاق که مجروح می شدند -
در ازدحام بال!
بسیار پیکران گرم که در من فرو شدند!
بسیار خوب ها که به جز دیدنی نشد -
از من ، نصیبشان!
- کی جایگاه دور و درازی که داشتم! -
*
و(ا)مروز سایه نیست ، ز دیروز روشنم!
آغوش باز ، بازِ من و یک پرنده نیست!
- پائیز برگ ریز -
***
یاران! دعا کنید:
بادی بیاید و ببرد هستِ لانه را!
پایان دهد شکایتِ در دست لانه را!
شدم صبح سحر ، از خواب بیدار
وضو کردم میان حوض اذکار!
نسیم باکری بر صورتم خورد!
نفس های عزیزم بود انگار!!