آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

هر تولدی را مرگی ست!
و فاصله ی تولد تا مرگ، فرصتی ست برای اندیشیدن و به کار بستن!
باشد که رستگار شویم!

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۴۵۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «الف ب» ثبت شده است

خورشید


به صَرف تیرگی مهمان کنیدم!

در عمق غار ها زندان کنیدم!

نمی بینید از من نفی خورشید

شده از سقف آویزان کنیدم!!

غروب


سحر مثل گلی شاداب بودم

سحر با نازِ گل همخواب بودم

غروب از بخت بد ، از دست مردم  

درون شیشه های آب بودم!!

توان


شب و روزی به غایت تار دارم

تن و جانی ز غم سرشار دارم

توان ایستادن بی عزیزان

نمی دانستم این مقدار دارم!!

عازم


نمی دانستی عازم بر کجایم

به من گفتی : برو ، من هم می آیم!

و می دانستی هر جایی پس از تو

نشان مرگ دارد لحظه هایم!

پرستو

سرمست


چنان سرمست می خوانَـــد پرنده

که گویی غــم نمی دانـــــد پرنده

از این لانه ، از این دانه ، از این جفت

بگــو : چیــزی نمی مانـــد ، پرنـــده!

مرداب


به صدها بند در بندند مردم

به جای گریه ، می خندند مردم!

اگر خود را رها از خود نسازند

در این مرداب می گندند مردم!

حجکم مقبول!


وقت رفتن با چمدون پر رفت:

پسته ی کیلویی فلان!

زعفرون مثقالی بهمان!

وقت برگشتن هم با چمدون پر برگشت:

ساعت مچی چه قیمتی!

پارچه قواره ای چفدر!

یکی گفت: حاجی! حجت قبول!

گفت: قبول حق!

گفتم: حج کیلویی چند؟!!!

مرد


شبی از عشق یارت می کنی تب

شبی انکار عشقت بر سر لب

بیا دل! مرد و مردانه به میدان

بیا تکلیف خود روشن کن امشب!

افکار


چه افکار درازی در سر من

       شده افکار پوچم باور من

که دیدم راه می کوبد بیاید

      برای دیدن من ، دلبـر من