آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

هر تولدی را مرگی ست!
و فاصله ی تولد تا مرگ، فرصتی ست برای اندیشیدن و به کار بستن!
باشد که رستگار شویم!

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۴۷۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شورگشتی» ثبت شده است

پرستو

سرمست


چنان سرمست می خوانَـــد پرنده

که گویی غــم نمی دانـــــد پرنده

از این لانه ، از این دانه ، از این جفت

بگــو : چیــزی نمی مانـــد ، پرنـــده!

مرداب


به صدها بند در بندند مردم

به جای گریه ، می خندند مردم!

اگر خود را رها از خود نسازند

در این مرداب می گندند مردم!

حجکم مقبول!


وقت رفتن با چمدون پر رفت:

پسته ی کیلویی فلان!

زعفرون مثقالی بهمان!

وقت برگشتن هم با چمدون پر برگشت:

ساعت مچی چه قیمتی!

پارچه قواره ای چفدر!

یکی گفت: حاجی! حجت قبول!

گفت: قبول حق!

گفتم: حج کیلویی چند؟!!!

مرد


شبی از عشق یارت می کنی تب

شبی انکار عشقت بر سر لب

بیا دل! مرد و مردانه به میدان

بیا تکلیف خود روشن کن امشب!

افکار


چه افکار درازی در سر من

       شده افکار پوچم باور من

که دیدم راه می کوبد بیاید

      برای دیدن من ، دلبـر من

بدبختی


کسی شب های تار من ندارد

شب من نقطه ی روشن ندارد!

به چه زل می زنی؟ لبخند عابر!

برو ، بدبـــختی ام دیدن ندارد!

سرپوش


تنم با خاک هم آغوش ، بهتر

به روی عیب ها سرپوش ، بهتر

نصیب دوستانم دود و سرفه

چراغ عمر من خاموش بهتر!

این همه شعر


شعرم بشود چشم و نظر در تو کند!

تا از ره چشم تو ، گذر در تو  کند

از این همه بیت شعر آبی کافی ست

یک بیت بخوانی و اثر در تو کند!

محشر


 دریا نشدی ، که شوق و شورم بینی!

 حاضر نشدی ، تا که حضورم بینی!

 از دور تو را دیدم و گفتم : محشر

 نزدیک نیامدی ، نشورم بینی!