آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

هر تولدی را مرگی ست!
و فاصله ی تولد تا مرگ، فرصتی ست برای اندیشیدن و به کار بستن!
باشد که رستگار شویم!

پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

این همه حق


یک قوم همه مست، که این در حق است!

یک قوم، که آن گروه دیگر حق است!

من مانده ام ومانده ام و مانده هنوز

آیا کسی از این همه حق، برحق است؟!!

تو


عسل بی تو دروغی؛ نوش از توست!

درخت یاس خوشبو - بوش از توست!

تویی مخفی درون نای بلبل...

صدایِ می نوازد گوش، از توست!

شهداء


 این کشور ومرز وبوم وبر، مال شماست!

 یک قافله افتـــــــــخار دنبال شماست!

 دادند به دستتان؛ شما تا چه کنید؟!

 روح شهدا ناظر اعمال شماست!

زمان


مردم در گذرند

- چون ثانیه شمارها!! -

از ساعت جنینی به کودکی؛

از کودکی به جوانی؛

از جوانی به پیری...

*

و این زمــــان است

که به تماشای ما

ایستاده است!!!!!

جمعه


بر قلب و زبان ذکر و نوایم جمعه ست

پایان قشنگ قصه هایم جمعه ست!

گفتند که: روز جمعه ای می آئید...

هر روز و شب هفته برایم جمعه ست!!

ساده


دو بوسه خوردم و او غرق در تحیر بود!

که او ز عشق تهی و وجود من پر بود!

چه ساده جذب کسی شد، عجب دلی دارم!

به خنده ای... و گمانم که از تمسخر بود!!

کفتر چاهی


من کفتر پر کبودچاهی هستم!

من رانده و رانده ای الهی هستم!

گویا سرِ آب و چینه ام دعوا هست؟!

زحمت نکشید؛ بنده راهی هستم!!!

هرگز

لب هایت


رودی می شوم -

                    تا تو!

گلویم می چسبد -

                   از خشکی!

لب هایت چون لب های مشک،

                  آوازم را خیس می کند!!

قیافه


پســــــــــــر ژست حق به جانبی به خودش گرفت وگفت:

« جوابمو نمیده؟! خیلی دلش بخواد! درسته کار ندارم، خونه وماشین ندارم، نمی خواستم بگم ولی - یه تیپ وقیافه ای دارم که هرجا برم، دست وپا برام بشکنن! »

پسر اونقدر تو حس خودش غرق شده بود، که صدای دختـــــــــــر رو از تو اطاق نمی شنید که می گفت:

« می دونم کار پیدا میشه، می دونم که زندگی هم به خونه وماشین نیست، اما چطوری بگم از تیپ وقیافه ی این آدم متنفرم!!! »