مــرا کردی عزیــــز و ... دربـــدر بعد!
مـــرا بردی دل و ... رفتی سفـــر بعد
دلم کنده ... سپس ساقه ... سپس گل!
دلت ناخن ... سپس چاقو ... تبر بعد!
گفت :
می خوای بری برو ولی اگه ناهار موندی دیگه نه من ، نه تو!
و مرد بعد از مدت ها خونه ی خواهرش رفت.
ساعتی بعد که قصد برگشت کرد از خواهر شنید:
اگه برای ناهار نمونی دیگه نه من ، نه تو!!