در گورستان ، طعم پدر بزرگ می دهد توت!
خدا رحمتی چه شیرینیی دارد!
کاش بماند درخت!
تا بنوشانم خود را به نواده ها!!
بالا می رویم نفس نفس زنان،
به زحمت!
پا می لغزذ و مصدوم می شویم،
به شدت!
در افت و خیزی روزمره ایم،
یک عمر!
با آن که می دانی؟! -
از « هیـچ »
کوهـــــــــــــــــی
ساخته بودیم!!!
مردم در گذرند
- چون ثانیه شمارها!! -
از ساعت جنینی به کودکی؛
از کودکی به جوانی؛
از جوانی به پیری...
*
و این زمــــان است
که به تماشای ما
ایستاده است!!!!!