آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

هر تولدی را مرگی ست!
و فاصله ی تولد تا مرگ، فرصتی ست برای اندیشیدن و به کار بستن!
باشد که رستگار شویم!

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خرگوش بی فکر» ثبت شده است

قصه ی منظوم: خرگوشه فکر نمی کرد

یکی بود ، یکی نبود

توی یک جنگل دور

پشت دریای بلور

اونجایی که هر جوره حیوونی بود - مهربون ، نامهربون -

گرم زندگی بودند ، دو تا خرگوش جوون!

اون ورا میدونی بود ؛ خرگوشا می خوندن و جست می زدن...

حیونای دیگه هم دست می زدن!

خرگوشا جوون بودن

خرگوشا محبوب این و اون بودن!

می کشیدن همه هورا براشون

گل می چیدن ...