آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

هر تولدی را مرگی ست!
و فاصله ی تولد تا مرگ، فرصتی ست برای اندیشیدن و به کار بستن!
باشد که رستگار شویم!

پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۲۳۳ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است

فصل سرما


تلق تلق ... جیغ و داد

چی بود ، چی بود صدا داد؟!

انگاری چیزی شکست؟

انگاری چیزی افتاد؟!

 

گربه نیومده تو

گربه نکرده بیداد

تو لونه شون خوابیدن

پرنده های آزاد

 

پس این صدا از کیه؟

پس این صدا چی میخواد؟

کیه که یک هو اومد؟

چیه که یک هو ایستاد؟

_____________

_____________

صدا صدای باده

صدای هوهوی باد

صدای تند بارون

شرشر بارون شاد

 

میگه: باید بچه ها!

لباس بپوشید زیاد

که فصل سرما داره

دوباره از راه می یاد!

ثواب


در چشم تو ، درد و رنج و غم می ریزد!

 دنیا به بزرگی اش به هم می ریزد!

 خوش باش - فرشته دیدم از بام ، تو را

 گل های ثواب در قدم می ریزد!

بسته


در ، باز تو کردی و پرم را بستی!

پر را که گشودم ، تو درم را بستی

در باز نمودم ، تو نشستی رویم

بر من همه ی دور و برم را بستی!

جور


بایست به شانه ، درد عالـــم بکشم

بایست که بار غـــم ، دمــادم بکشم

جا جای خوشی نیست، چرا دلگرمی؟

من آمده ام که جـــور آدم بکشم!

سایه ها


از یار پرم ، از همه جز او خالی!

حتی عمل از دوزخ و مینو خالی!

قلبی که در او یاد خدا جاری نیست

یک کرته ی تشنه است از جو خالی!

جز او چه کسی هست که ما دل بندیم؟!

از او چه کسی هست که پستو خالی؟!

این بازی سایه هاست از بیرون پُر

دنیاست حباب گونه ای تو خالی!

باشد که به مرگ دوست باشد مرگم

دارم به امید تیغ ، پهلو خالی!

آبی! نشدی سرخ و خجالت بار است

بر لب سخن از گُردی و بازو خالی!

عطر شهید


 این شور که در جان و دل ما برپاست

 این اشک گدازه ای که اینک با ماست

 این عطر که هر جای فضا پیچیده ست

 از نـام مطهّـر شهیدان برخاست!!

ماندنی


هرچند که خفته ، بی صدایند این ها

در گوش جهانیان ، ندایند این ها

آری ، نه مگر کرببلا ماندنی است؟!

آغشته به بوی کربلایند این ها!

طالب


ما طالب و طالب سیادت هستیم!

ما طالب تحصیل شهادت هستیم!

توفیق نشد نصیب ما ، از شهداء

ما طالب یک جرعه شفاعت هستیم!

توهم


ای روح نه آرام! آرام

ای رام دلآرام! آرام

          دل پر شده از خود! رحمی

           این گونه مزن جام ، آرام

در راه تو صدها دام است

ای پر زده از دام! آرام

          آنجا که زمین، دیگر نیست

          آنجا به سرِ بام ، آرام

ترک منِ تن بی نامی؟

یا ترک من و نام؟! آرام

        تو هر چه شوی، عارف نه

        الهامــیِ اوهــام! آرام

جاری


ای عشق! تو بر زبان من جاری شو

خون گشته و در رگان من جاری شو

آن گاه به خاک پای یارم ، ای عشق!

بیرون زده ، از میان من جاری شو!!