داستان
- دوشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۳، ۰۶:۱۹ ب.ظ
خواست داســــــتان بنویسه؛
دفترشو برداشت و نوشت:
« یکی بود، یکی نبود! »
ادامه هر چی فکر کرد، چیزی به خاطرش نرسید.
سال ها بعد که خبر مرگش پخش شد؛
تُو دفترش هنوز همون دو جمله بود:
« یکی بود، یکی نبود!! »
خواست داســــــتان بنویسه؛
دفترشو برداشت و نوشت:
« یکی بود، یکی نبود! »
ادامه هر چی فکر کرد، چیزی به خاطرش نرسید.
سال ها بعد که خبر مرگش پخش شد؛
تُو دفترش هنوز همون دو جمله بود:
« یکی بود، یکی نبود!! »