زلزله
- چهارشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۳، ۰۷:۲۲ ب.ظ
گفته بودند زلزله میاد.
هوا اونقد سرد بود که نمی شد بیرون خوابید.
پا شد و رختخوابش و کنج هال انداخت ...
قفسه های کتاب و که دید جا رو به سمت چپ کشید ...
چشمش به شیشه های کمد افتاد ، پشیمان شد ...
پنکه سقفی هم که نمی گذاشت وسط هال و انتخاب کنه ...
آن طرف تر هم ساعت ها و تابلو ها و ...
از فکر و دلهره تا صبح خوابش نبرد!
*
صبح که همه بیرون زده بودند و او خواب بود ، زلزله آمد!!