آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

هر تولدی را مرگی ست!
و فاصله ی تولد تا مرگ، فرصتی ست برای اندیشیدن و به کار بستن!
باشد که رستگار شویم!

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۴۷۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آبی» ثبت شده است

من و دلبر


دلی دارم ، به بال قو ببندم!

به پــای چابــک آهـــــو ببندم!

که ام؟ آن که دل از عالم گرفته

که ای؟ اویی که دل بر او ببندم

آسمان ها


گلم ... سمت نگاهم آسمان هاست!

عقابم ... قاب راهم آسمان هاست!

روم آنقـــدر بالا ، تا به خورشیــــد -

رسم ؛ من جایگاهم آسمان هاست!

زندان


اگر دنیا قفس ؛ مثل قناری

به ذهن و گوش مردم باش جاری

در این زندان نمی مانی ، چنان کن

بماند از تو خوبی ، یادگاری

فانی


سکوت و گریه و خنده ، یکی بود!

گذشته ، حال ، آینده ، یکی بود!

جهان و هرچه در آن است یعنی

همه فانی و پاینده یکی بود!!

تاب


 نمی بیند کسی درد وغمم را

                  نمی بیند کنارم ، همدمم را

 ندارد تاب دنیای مرا ، کس

                برم با خود به گورم ، عالمم را

مژگان


گذشتم هر زمان از پیش چشمت

چشیدم از ته جان ، نیش چشمت

چه مژگان درازی دردسر ساز

حیا کن ماه من! از ریش چشمت!!

مهر


به یاران مهر کردم ، شیر گشتند!

به چشمشان گرفتم ، تیر گشتند!

به جنگ دشمنان که رفته بودم

همه مغلوب این شمشیر گشتند!

ای دل!


زدی در سینه ی من زنگ ، ای دل!

بزن بر چنگ دستی ، چنگ ای دل!

نبود و بود تــو با هم مســاوی ست

نه بو داری ، نه طعم و رنگ ای دل!

تیزآب


من از چشمان سرسبز تو دورم

میــان چشمــه های آب شــورم

تو تا برگردی از غربت گل من!

کند این آب - این تیزآب - کورم

چرا؟ چگونه؟!


تو می گویی چرا مبهم بگویم؟!

به جای شادی از ماتم بگویم؟!

چگونه وصف چیزی را که هرگز

به عمر خود ندیده ام بگویم؟!!