ای سینه! چه بی قرار هستی امشب
دلتنــگ نگــاه یــار هستی امشب!
امروزِ تو: باد و برگ و ، فردایت: یخ
تو منتــظر بهــار هستی امشب!!
صدای توأم با شرمش ، بد جوری دل و می سوزوند!
- مدتی بود کاری گیرش نیومده بود -
مرد با کیسه ی بر پشت ، کوچه پس کوچه ها رو گز می کرد و
صدا می زد:
نـــــون خشکیـــــــه ، نــــــــون خشکـــــــــــی
*
شب که به خونه برگشت
بچه های قد و نیم قدش ریختند سر کیسه!
تا بعد از چندی ریاضت کشیدن ،
هر کس به سلیقه ی خودش ، شامشو انتخاب کنه!!
گمان را ره به باغ سینه دادیم!
کلاغی - جا و آب و چینه دادیم!
جواب کینه را با عشق بایست!
جواب عشق را با کینه دادیم!!
دلم! می دانم اشکی محرمت نیست!
دلم! می دانم آهی همدمت نیست!
دلم! می دانــم عالـــم را ببخـــشم
به مقداری که حسرت دادمت نیست!!
من از دنیـــــا اگر چیـــــزی نــــدارم
ولی سرشــــار از عشــــق نگـــارم
برای خواب هر شب یک دوبیتی
بیـــارم زیــــر بالیــــنش گــــذارم!!
به درد هم اگر خوردیم ، خوب است
به شانه بار هم بردیم ، خوب است
در این دنیا که پایانش به مرگ است
برای هم اگر مردیم ، خوب است!!
به تاریکیّ شب امّید آورد
زمین ، چرخی زد و خورشید آورد!
میان روز روشن ، چرخ دیگر
شب تاریک از تبعید آورد!!
تو دشمن باش ؛ دشمن با تو باشم
تو گرزِ آهن ، آهن با تو باشم!
تو یک جو ، من به قدر کوه البرز
تو با من باش - تا من با تو باشم!نشسته بین ما ، دیوار سنگی
از این در بگذرم ، دربار سنگی
اگر بر فرض از آن هم گذشتم
ببینم یار را هم یار سنگی!!
که ای؟! رنگین ، به رنگ خواب قوها!
که ای؟! شیرین ، به طعم آرزوها!
که ای؟! خوش بو ، چو گل های بهاری
که ای؟! سلطان طعم و رنگ و بوها!!