تو که دادی به دستم دست در عشق!
رهایم از چه کردی مست در عشق؟!
نیفتد خــــون من بر گــردنت ، دوست!
دوی منهای یک: صفر است در عشق!!
گرفته راهـم و دیـوار گردی!
تو می خواهی که با من یار گردی!
تمام ترسم از این است ، یک شب
به روی شانه ام آوار گردی!!
مرا انگار جــادو کرده بودند
تماماً عاشق او کرده بودند!
گلی دادند بر دستان من سرخ
دلم را از کجا بو کرده بودند؟!!
اگر چه زندگی پامال دیدم
تو را شکر خدا خوشحال دیدم
دلم! خوشبختی آینده از توست!
دلم امشب برایت فال دیدم!
تب تب ، تب جانگــــداز دارم امشب!
شب شب ، چه شبی دراز دارم امشب!
رب رب ، رب مـــن بشنو و کوتــاه بیا!
لب لب ، به لبت نیــــاز دارم امشب!
از همگان جدایت می پنداشتم به خوبی
از همگانت جدا می بینم به نفاق!
کلاغ ها خبر آوردند از اسب تازی ات بر اسم
اسمی که بر آن می مردی!
نابود باد دوگانگی!!
و اگر خوب شناخته باشمت
توجیهی در راه است
با لبخندهای فریبکارانه!
*
چقدر ساده بودم
که صداقتت را در نشستن های نزدیکت جستم
و چقدر ساده بودی به خیالی که آفتاب نزند!
*
هیچ کداممان خوش بخت نخواهیم شد!
نگاهم جذب و ... از من پا کشیدی!
دلم بردی و ... از من دل بریدی!
دلم ... گیرم نفهمیدی شده خون
به چشمم ... اشک هایم را ندیدی؟!
به ساحل ، خفته روی ماسه هایی!
چه پاکی! چه زلالی! چه رهایی!
ببین دریا به آن وسعت چگونه
به سویت آورد دست گدایی؟!!
یکی با عرض و طول خانه اش خوش
یکی با بستر و جانانه اش خوش!
به دور از این هیاهو ، مثل ( آبی ) -
یکی هم با خود دیوانه اش خوش!