آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

هر تولدی را مرگی ست!
و فاصله ی تولد تا مرگ، فرصتی ست برای اندیشیدن و به کار بستن!
باشد که رستگار شویم!

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۴۷۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شورگشتی» ثبت شده است

پیشونی بند


« پیشونی بند هزار تومان »

« همه رقم پیشونی بند هزار تومان »

طفلکی خیلی دوست داشت مثل بقیه بچه ها عقب هیئت می رفت و سینه

می زد ؛ اما مادرش یه عالمه پیشونی بند دوخته بود که باید این چند روزه

می فروخت!

پیشونی بند « یا حسین » رو برداشت و با بغض به پیشونیش بست!

چند دقیقه ی یعد ، آقایی اومد و گفت: پسرم! همه ی پیشونی بندات چند میشه؟! واسه هیئت می خوام!!

پسرک نمی دونست از خوشحالی چیکار بکنه؟! فقط یه بار دیگه به پیشونی بندا نگاهی کرد و گفت: یاحسین! و با او به هیئت پیوست!

مهمون عباس


روز تاسوعا بود.

همه برا عزاداری بیرون رفته بودیم.

ظهر که به خونه برگشتیم ، داداش کوچیکم حسابی گرسنه ش شده بود.

برا همین مامان خیلی سریع آشپزخونه رفت که غذا بپزه.

اما داداشم یکسره بهونه گیری می کرد و نق می زد که صدای در خونه به صدا دراومد.

همسایه مون بود ، برامون غذای نذری آورده بود.

من و داداشم نمی دونستیم چطوری بخوریم!

هنوز ظرفمونو تموم نکرده بودیم که دوباره زنگ در خونه رو زدند، این بارم نذری آورده بودند!

حالا مامان و بابا هم با ما غذا می خوردند.

همه که سیر شدیم تازه بوی ناهار مامان بلند شد!

اون روز مهمون حضرت عباس بودیم!

تشنه لب


درست مثل بزرگترها ، آب که می خورد دستشو به سینه میذاشت و می گفت:

قربون لب تشنه ت یا حسین!

اما همه ش از یه چیز ناراحت بود ...

از اینکه چرا وقتی کوچکتر بود ، نمی تونسته قصه ی کربلا را بفهمه تا هر وقت شیر می خورد می گفت:

قربون لب تشنه ت یا علی اصغر!

شبیخون


 آمـــاده ؛ دوباره دشمنـان آمــده اند

 هشیار ؛ به لب خنده ، به دل عربده اند

 یک روز به خاکمان ، که خوردند شکست

 این بار به دیــنمان شبیــخون زده اند!

تشییع


از شانه ی ما رها ، تو تشییع شدی!

در جاذبه ی خدا ، تو تشییع شدی!

آن روز شهیدان همه حاضر بودند!

بر دوش فرشته ها ، تو تشییع شدی!

واهمه


در این برهوتی که همه همهمه هست

از خوب و بد خلق جهان ، واهمه است!

مخفی شدن یوسف زهرا - مهدی -

دنباله ی دفن مخفی فاطمه است!!

علامات


در پای صدای یار ، گل پخش کنید

تا سبزترین بهار ... گل پخش کنید

گفتند : علامات ظهورش پیداست!

در کوچه ی انتظار ، گل پخش کنید

انزوا


گو کیست به انزوا کشاند ما را؟!

یا ذره ای آسیب رساند ما را؟!

ما زاده ی گردباد - اگر برخیزیم -

جز میل خود ما ننشاند ما را!!

سوگند 2


سیلیم ، چو سیل از پی هم می آئیم

 سر - یکسره - می زنند و ما می زائیم!

 یک روز ، به پیشانــی رهبــــر سوگنـــد

 خورشیدی و سر به آسمان می سائیم!

فردا


زود است به اوجمان رساند ، فردا

در لحظه ی ما رگ بدواند ، فردا

رفتند شهیدان ... که نمیرا مانیم

دیـــروز به یادمان بمانــد فــردا