آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

هر تولدی را مرگی ست!
و فاصله ی تولد تا مرگ، فرصتی ست برای اندیشیدن و به کار بستن!
باشد که رستگار شویم!

پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۴۷۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شورگشتی» ثبت شده است

مرد 2


تو مرد، تو اهل درد، تو اهل نبرد

تو از خود و آسایش نفست روگرد

در بستر اگرچه جان به جانان دادی

مانند شهید می شود دفنت کرد!

بهشت


 در فکر پریدنی اگر ، پر اینجاست

 بیهوده تو دست و پا مزن ، سر اینجاست

 از فاطمه تا خدای او راهی نیست!!

ااز هشت درِ بهشت، یک در اینجاست!

گنبد


قم با همه ی بیوت آن ، برده ی توست

عرفان و اصول و فقه ، آورده ی توست

سر منشأ هر قیام : قم ؛ در قم : تو

گنبد نه و آن مشت گره کرده ی توست!

قم


دین نیست، که دین در دل اینان گم هست!

کفر است که در سینه ی این مردم هست!

در خویش نشسته ، عین مــرداب - آرام -

انگار نه انگار که اینجا قــم هست!!

بر تخت


بر تخت نشسته ای به قصری زرین

قصر از نفس فرشته ها عطر آگین

بالا چو نگهبان ، فقها صف بسته ند

پائینِ سر ، افتاده به پایت پروین

بانو


مردی کن و راهم بده ، بیمارم سخت!

یا حضرت معصومه! گنهکارم سخت

بانــــوی کرامـــت! کرمــت را رو کن

من چشم به لطف و کرمت دارم سخت


پاقدم


قم! لطف و صفا و کرمت را گردم

شیراز! چراغ حرمت را گردم!

ایران ز امام زاده پر شد ، آقا!

معصوم دهم! پاقدمت را گردم!

فاطمه


 گفتند که قبـــر فاطمـــه گم باشد

  گم نیست! وَ دیده ایم ،در قم باشد

  « یا فاطمة اشفعی لنا فی الجنة »

  - هر جای حرم - دعای مردم باشد!

سلام از دور


بر دور ضریح برده تابم دادی

در صحن ، پیاله های آبم دادی

هر وقت تو را سلام دادم از دور

بودی تو کنارم و جوابم دادی!

اسوه


شب ها به سرِ شانه ی خود نان می برد

بر شانه ، علـــی نان یتیمان می برد!

امشب چه غریبانه ، شب سرد و سیاه

بر شانه ی خود اسوه ی ایمان می برد!