سایه ها
- شنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۳، ۱۲:۳۴ ب.ظ
از یار پرم ، از همه جز او خالی!
حتی عمل از دوزخ و مینو خالی!
قلبی که در او یاد خدا جاری نیست
یک کرته ی تشنه است از جو خالی!
جز او چه کسی هست که ما دل بندیم؟!
از او چه کسی هست که پستو خالی؟!
این بازی سایه هاست از بیرون پُر
دنیاست حباب گونه ای تو خالی!
باشد که به مرگ دوست باشد مرگم
دارم به امید تیغ ، پهلو خالی!
آبی! نشدی سرخ و خجالت بار است
بر لب سخن از گُردی و بازو خالی!