آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

هر تولدی را مرگی ست!
و فاصله ی تولد تا مرگ، فرصتی ست برای اندیشیدن و به کار بستن!
باشد که رستگار شویم!

پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

پیشونی بند


« پیشونی بند هزار تومان »

« همه رقم پیشونی بند هزار تومان »

طفلکی خیلی دوست داشت مثل بقیه بچه ها عقب هیئت می رفت و سینه

می زد ؛ اما مادرش یه عالمه پیشونی بند دوخته بود که باید این چند روزه

می فروخت!

پیشونی بند « یا حسین » رو برداشت و با بغض به پیشونیش بست!

چند دقیقه ی یعد ، آقایی اومد و گفت: پسرم! همه ی پیشونی بندات چند میشه؟! واسه هیئت می خوام!!

پسرک نمی دونست از خوشحالی چیکار بکنه؟! فقط یه بار دیگه به پیشونی بندا نگاهی کرد و گفت: یاحسین! و با او به هیئت پیوست!

  • محمد * شـــــــــورگشتی *

آبی

الف ب

داستانک

شورگشتی

پیشونی بند

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی