نگاهم کن ؛ نگاهت پر ستاره ست!
شبانم را نگاهت راه چاره ست!
نگاهم کن ؛ مبین در رقص مرگم
نگاهت راز آغازی دوباره ست!!
دلی از عاشقی سرشار دارم
دلی از بخــت برخوردار دارم!
حساب طعنه ها از دست من رفت!
دلی شکر خدا جادار دارم!
چه شب هایی که چون ماه و ستاره
تـــو را دیدم به ایمـــاء و اشـــاره!
همین که شام من می خواست گردد -
سحر ؛ تو غیب می گشتی دوباره!!
چرا باید چنین افسرده باشی؟!
از او هر ناسزایی خورده باشی؟!
دلــم! یک بار دیگــر بر زبــانـت
نبینم اسم یاری برده باشی!!
به من گفتی : « پر از آینده باشم! »
« تو رفتی همچنان در خنده باشم! »
تـــو دریــای منی ؛ مــن ماهـــی تــو
جـــدا از تــو نبــایــد زنـــده باشـم!!
دل من بحث اهل قم شده باز
دلیل زحمت مردم شده باز
خدایا! از دلم خط و خبر نیست!
مریض کم حواسم گم شده باز!!
دلم خواهد که روزی پر در آرم
پــر اینــجا تا بر دلبـــر در آرم
روم با سر ، که هنگام رسیدن
چو کفش از پا ، سر از پیکر در آرم!
دو زانو پای تعریفش نشستم
غم و دردش قفس بود و شکستم!
گرفتم تا ببوسم سینه اش را
قناری چنگ زد بر پشت دستم!!
چرا باغ و چرا گلشن بخواهم؟
صفای سایه ای ایمن بخواهم؟
فقط بی اجر گردانم خودم را
خدا وقتی نخواهد ، من بخواهم؟!
نه کس داخل شود در باور دل
نه تو بیرون روی از منظر دل
شبی تو در دلم رفتی و از تُو
زدی قفل و کلونی بر در دل!!