آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

_________الف بِ.................

آبـــــــــــــــی

هر تولدی را مرگی ست!
و فاصله ی تولد تا مرگ، فرصتی ست برای اندیشیدن و به کار بستن!
باشد که رستگار شویم!

پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

داستان


خواست داســــــتان بنویسه؛

دفترشو برداشت و نوشت:

« یکی بود، یکی نبود! »

ادامه هر چی فکر کرد،  چیزی به خاطرش نرسید.

سال ها بعد که خبر مرگش پخش شد؛

تُو دفترش هنوز همون دو جمله بود:

« یکی بود، یکی نبود!! »

  • محمد * شـــــــــورگشتی *

آبی

الف ب

داستان

داستانک

شورگشتی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی